نتایج جستجوی عبارت «بهداری رزمی در عملیات والفجر هشت حمید‌رضا جمشیدی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
وای چشمم وای چشمم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در جریان عملیات کربلای 10 که گردان کمیل بمباران شد. یکی از برادران که نسبتا" هم آدم سنگین وزنی بود، بر اثر بمباران شدیدا" مجروح شده و از ناحیه پای راست آسیب دید. داد می‌زد که وای پام وای پام! در کنار دستش یک برادری که جثه ضعیف‌تری داشت فریاد می‌زد: وای چشمم! وای چشمم! در حالیکه مشکلی نداشت و مجروح نشده بود. از او سئوال کرده بودند، چرا فریاد‌ می‌زدی وای چشمم؟ گفته بود برای اینکه فلانی...
اتاق سریع برق کشی می شود
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پادگان جلدیان که تازه تأسیس شده بود مستقر شد. تعدادی از برادران که با هم زیاد شوخی می‌کردند به دنبال یک اتاقی بودند که در آن مستقر شوند تا مزاحم سایر برادران نباشند. بالاخره اتاقی پیدا کردند اما فاقد روشنایی و برق بود. یکی از آنها به قسمت تأسیسات تیپ المهدی(عج) مراجعه می‌کند و می‌گوید: قرار است این اتاق، اتاق فرماندهی باشد و جلسات عملیات بعدی در اینجا طرح شود. لازم است سریعا" برق...
زندگینامه خودنوشت جانباز احمد علی زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
اینجانب احمد علی زارعی فرزند علیرضا، در تاریخ 1/6/1339 در روستای دهمورد از توابع بخش آباده طشک شهرستان نی‌ریز متولد شدم. دوران کودکی را در روستای قدیمی سپری نموده و در سن 8 سالگی یعنی سال 1347 به مدرسه رفتم. مدت 5 سال در روستای دهمورد که فقط یک دبستان به نام سحاب داشت و تا کلاس پنجم درس را توأم با کار روستایی که کشاورزی و دامداری و کارگری بود به پایان رساندم. در آن ایام کمتر...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید عابدین محمدجانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
عابدین محمدجانی ۱۳۴۶/۶/۱ در روستای جزین از توابع آباده طشک نی‌ریز در خانواده‌ای متدین و مذهبی متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید مصطفی خمینی جزین آغاز و به پایان رساند. لکن به دلیل برخی مشکلات خانوادگی و اقتصادی از ادامه تحصیل محروم ماند و به کارگری پرداخت تا بتواند قسمتی از مخارج خانواده را تأمین کند. از همان کودکی با نماز مأنوس بود و اعتمادبه‌نفس فوق‌العاده‌ای داشت. اهل کار، تلاش و ایمان بود و سختی‌های زندگی...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید جمشید زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید جمشید زردشت »
عاشق کربلا بود و از مرگ هراسی نداشت. دومین غنچه پرپر بعد از برادرش بهرام بود که راضی به رضای خدا شد و عزت مدام از وی ‌خواست. دعایش اجابت شد و خلعت شهادت را خدا بر تن او پسندید و چهره زیبایش را که در آرامش خفته بود، به تماشای دوستداران شهر شهادت گذاشت. جمشید 1/1/ 1337 همراه با بهار در خانواده‌ای مذهبی در شهرستان نی‌ریز زاده شد. گذشت روزها یکی پس از دیگری، اورا از طفولیت...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد قره چاهی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
ترنم عشق بر لب‌هایش حکایت از دل شیدای او داشت که در فراغ یار طاقت‌اش طاق شده بود و روح‌اش بی‌قرار وصل. او که در اولین روز از شهریور ماه سال ۱۳۴۰ در قریه حسین‌آباد سرداب، از توابع شهرستان نی‌ریز پا به عرصه وجود نهاد. با تکرار کلمات اذان و اقامه در گوش وی، جان‌اش را از شراب عشق لبریز کردند. کودکی را با فراگرفتن آموزه‌های دینی پشت سرنهاد و دوره پنج ساله ابتدایی را در دبستان بختگان...
اهداف رژیم عراق از شروع جنگ علیه ایران
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » آفندها »
اهدافی را که رژیم بعثی عراق در این تهاجم دنبال می‌کرد عبارت بودند از‌: 1- لغو قرارداد 1975 الجزایر. 2- تجزیه ایران ( بخصوص‌ جدا کردن استان خوزستان). 3- براندازی نظام جمهوری اسلامی‌. سردمداران عراق اوضاع داخلی ایران را کاملا" مهیا برای چنین هجومی ارزیابی کرده بودند. بدین معنی که با توجه به نوپا بودن انقلاب و عدم آمادگی ظاهری‌ نیروهای نظامی، تنش‌ها و اختلافات داخلی‌، مشکلات اقتصادی و پایین بودن میزان تولید ناخالص ملی، همگی موجب شد تا آنها با همکاری...
توضیح
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها »
در این مطلب به ذکر چگونگی، ‌میزان و نحوه حضور نیروهای رزمند‌ه شهرستان نی‌ریز در عملیات‌ها و پدافند‌ها می‌پردازیم‌. این مطلب به دو بخش عملیات‌ها و پدافندها تقسیم می‌گردد. عملیاتها؛ حملات هجومی علیه دشمن بوده که با ابتکار عمل نیروهای خودی علیه دشمن انجام شده ‌‌و در اصطلاح نظامی به آن " آفند " نیز می‌گویند. پدافندها شامل حفظ خطوط مقدم جبهه در مقابل دشمن می‌شود. نیروهای رزمنده اعزامی از شهرستان نی‌ریز، هم حضوری فعال در عملیاتها  (آفندها‌) علیه دشمن...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید محمد جواد متقی پیشه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمد جواد متقي پيشه »
به‌راستی خدای را بندگانی است که فقط خودش آن‌ها را می‌شناسد، قلب‌هایشان نورانی، نورانی‌تر از خورشید، طهارتشان چونان آب، لطافتشان چون گلبرگ و پرپرشدن‌شان همچون گل. محمدجواد ۱۳۴۵/۲/۲۰ در خانواده‌ای پر از صمیمیت و اخلاص، مهربان و آبرومند در شهرستان نی‌ریز قدم به عرصه وجود نهاد. دوره ابتدایی را در دبستان فرهمندی نی‌ریز سپری کرد و پس از گذشت پنج سال وارد مدرسه راهنمایی ولی‌عصر (عج) نی‌ریز گردید. این دوران سه ساله برای او آغاز شکفتن و بالندگی...
حالت تهوع و کلاه آهنی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یکی از روزهایی که گردان کمیل برای انجام تمرینات هلی‌برد در اصفهان مشغول آموزش نظامی بود، 14 نفر از بچه‌‌ها را برای انجام عملیات سوار بالگرد می‌کنند. در ضمن پرواز یکی از آنها دچار حالت تهوع و استفراغ می‌شود‌. کمک خلبان بالگرد متوجه موضوع شده و کلاه آهنی یکی از برادران دیگر را بر می‌دارد و در مقابل وی می‌گیرد. ایشان نیز ‌استفراغ خود را به داخل آن کلاه میریزد. بچه‌ها از این موضوع به خنده می افتند...